زمزمه های ناخوشایند تفرقه طلبی

ساخت وبلاگ

احمدعلی رستگاران

پیش از این و به ویژه  در تاریخ چند دهه اخیر کشورمان، شاهد بوده ایم که هرگاه آشفتگی هایی  در نظام کشور پیش آمده، یا کسانی وضعیت موجود را مناسب بیان امیال و آرزوهای شخصی و گروهی تصور کرده اند، شروع به کوک ساز ناهنجار و آزار دهنده ی تفرقه طلبی ، تحت پوشش ظاهر فریب مطالبات قومی نموده اند، که این پوشش ظاهر فریب، بنوبه  خود جامه مطالبات قانونی پوشیده است! یعنی هرگاه خواسته اند از زهر کلام خویش بکاهند، مطالبات شخصی را با پوششی چندلایه مطرح، و مهمترین پوشش ها عبارت بوده اند از  انتساب خواسته ها و تمایلات شخصی و مرامی و عقیدتی به همگان . به عبارت دیگر خود را وکیل و نماینده  همگان فرض و آنچه را مطالبات شخصی است، به همگان که فارغ از تمایلات آنها ، به زندگی در چهارچوب کشوری کهن و دیرینه  بنام ایران مشغولند، نسبت داده اند. مصداق وکلا و نمایندگان خود خوانده! توجه داشته باشیم ، سالها است اشخاصی که عاشق اعتقادات ، روش ها و منش خویش هستند و نوعاً مقبولیتی هم در نزد همگان  و افکار عمومی ندارند، بطور مداوم نقطه نظرات خود را به مردم نسبت می دهند و نیک پیداست که علت این امر  همان فقدان مقبولیت عام و عدم پذیرش همگان نسبت به علایق و سلایق آنها است ، اکنون این تجربه بی ثمر و البته بی ارزش سالیان گذشته این گروه ، ظاهراً روش بی دردسر و شاید _ بزعم استفاده کنندگان فعلی آن _ روش مفیدی برای  تبیین خواسته های شخصی و انتساب آن به همگان باشد؟ که به نظر می رسد، بین این دو گروه باید قائل به تفکیک و تفاوت بود، گروهی که برای حفظ اقتدار سیاسی  و مالی خویش، هرچه  را که احتمال خدشه از ناحیه آن به اقتدار مذکور بدهند، تحت عنوان ضد ارزش ، مورد تهاجم قرار می دهند و همانگونه که بیان شد نظرات خود را به همگان  نسبت می دهند. و گروه دیگری که با گروه نخست_البته در ظاهر_ فرق دارند، اما اگر  نیک بنگریم، هدفی که دنبال می کنند و نتیجه ای که از بیان  نظرات خود انتظار  می کشند، کسب وجهه سیاسی و بدست آوردن اقتدار سیاسی و مالی است. لیکن این بار نه تحت پوشش دفاع از ارزش ها ، بلکه تحت عنوان مطالبات  قومی، و خطر این گروه برای کشورمان  کمتر از گروه نخست نیست، چه گروه اول، با عملکرد خویش مردم را آزرده و نا امید و عاصی می سازند ، و زمینه برای  ایجاد خطراتی از  جهت نحوه رفتار خود فراهم می آورند، که تقریباً برای همگان  روشن است.و گروه دوم، که ظاهراً خارج از دایره قدرت  قرار دارند، با زمینه سازی هایی تحت پوشش مطالبات قومی ، همان خطرات را  بنحو دیگری متوجه ایران می نمایند. اما این دو گروه دارای وجوه اشتراک کلی هم هستند .                                                                       

اولاً محرک و انگیزه شان  در رفتار و گفتار، منافع شخصی و پی گیری منافع مذکور است و البته نسبت دادن آن به همگان، و این همه ی دل مشغولی آنها و همه آن چیزی است که به آن می اندیشند. و ثانیاً به آنچه نمی اندیشند، سرزمین ایران، تاریخ، فرهنگ و تمدن و ضرورت تلاش در جهت حفظ آن به عنوان میراثی درخشان، که از نیاکان به یادگار مانده است، و حاصل و نتیجه کار هر دو گروه، اندیشه  نکردن به سربلندی و سرافرازی هرچه بیشتر کشوری است که در آن زیسته و می زیند و از نعمات و ثروتهای آن  بهره مند بوده و هستند. تو گویی کمترین احساسی  از مدیون بودن به این آب و خاک ندارند، اخیراً یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، در نطق پیش از دستور مجلس، خواهان رفع آنچه (تبعیض بین قومیت ها)  خوانده، گردیده است و به خلاصه گفته ، چرا مثلاً از فلان قومیت، در مدیریت کلان، یا میانی کشور استفاده نمی شود؟ و در نتیجه این امر را خارج از دایره (عدالت اسلامی) دانسته و اعلام کرده است! بگذریم از این مطلب که تو گویی مشکلات مملکت  همگی حل شده، و مانده است این مطلب که این آقا و همفکران وی را در در منصب مدیریت کلان کشور بنشانند، تا لابد همانگونه که سایر مشکلات کشور و بویژه حوزه انتخابیه خود را حل کرده اند،حل بقیه مشکلات را هم به کف با کفایت ایشان بسپارند! این آقای نماینده محترم مجلس، در واقع در قالب تقاضای رفع تبعیض قومی (آنچه که ایشان تبعیض نامیده است) ظاهراً چندین هدف را دنبال می کند. اول مطرح کردن تمایلات  و علایق خویش  و همفکرانش، که به دلالت واقعیات پیش رو نه تنها  همه مردم یا قوم مورد نظر وی نیستند، بلکه اساساً مردم نیستند. دوم تظاهری بعنوان ایفای وظایف نمایندگی  برای مردم حوزه  انتخابیه اش و وجیه المله شدن، و سوم ادامه دادن راه مطالباتی که توسط برخی همفکرانش و تحت عناوین دیگری ، سابقاً و احتمالاً به منظور آزمایش میزان تحمل مردم ایران مطرح شده است، و با تیترهایی درشت برخی از آنها را در روزنامه های مدعی اصلاحات دیده ایم. مانند تیتر (قومیت، همگرایی یا همانند سازی) و اگرچه آن ساز هم مانند ساز فعلی ناکوک و ناخوشایند بود، لیکن تحت پوشش ظاهری  مطالباتی که دارای  مبنای قانونی است، صورت می گرفت. و آن استناد به اصل پانزدهم قانون اساسی  جمهوری اسلامی ایران  است، به خلاصه در باب اینکه اقوام  حق دارند از تدریس ادبیات قومی بهره مند  شوند، و همزمان فراموش کردند ، بقیه اصل و باصطلاح  امروزیان، فصل الخطاب آن را که تکلیف  به تدریس در مدارس و دانشگاهها و مکاتبات  رسمی، به زبان فارسی  با قید «باید» است، را ذکر کنند و قاعدتاً مصلحت آنها اقتضاء می کرد، که  بخش اصلی و شالوده اصل پانزده را به فراموشی بسپارند و بخصوص مصالح شخصی و گروهی آقایان، اقتضاء می کرد، آنجا که به نظرشان قانون اساسی جمهوری اسلامی ، موافق میلشان است، به آن استناد کنند و البته همان را نصفه نیمه بیان کنند، و آنجا که قانون اساسی، و یا قوانین عادی، تبلیغ و دامن زدن به تفرق و جدایی اقوام را  ممنوع و عملی غیر قانونی    می شناخت متعرض  آن نشوند.. مثالی برایتان بزنیم ، در گرماگرم رقابت  انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر، یکی از روزنامه های مدعی اصلاحات ، دو مقاله کوتاه از دو نفر را که ظاهراً منتسب به عرب زبانان ساکن در خوزستان بودند ، چاپ می کرد که  ماحصل مقالات و چکیده آن ، بر این مبنا استوار بود که اصلاحات و اصلاح طلبی ملازمه با حفظ  و رعایت حقوق قومیت ها دارد. بنحوی که این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و اگر قرار است از اصلاحات گفتگویی به میان آید  همزمان باید به حقوق قومیت ها، از باب تدریس  زبان و  ادبیات آنها ارج نهاده شود. بخوانید آنگونه علایق و سلایق شخصی  و گروهی، که نام مطالبات  قومی به خود گرفته است. همان زمان کسی نبود، به آن آقایان یادآوری نماید، آیا در گفتگو به زبان مادری خود(عربی) حتی در مراجع رسمی و  عمل به آداب و رسوم خویش، در سرزمین (خوزستان) که گهواره تمدن دیرینه ایرانی است، دچار مشکلی بوده اند؟ ممانعتی از این امر به عمل آمده است؟ سرزمینی که بومیان  و ساکنان اصلی آن را ایرانیان قدیمی شوشتریها ، دزفولی ها، بهبهانی ها، رامهرمزی ها و امثالهم تشکیل می دهند.

هم اکنون  می توانید، در خوزستان؛ شاهد باشید که اعراب ساکن در آن، به راحتی به زندگی، کسب و کار و استفاده از مواهب این سرزمین مشغولند، و هر یک به فراخور شایستگی، متصدی شغل و سمتی هستند. ببینیم آقایان چه می خواستند؟ و چه می گفتند. بهتر است، صریح بود و بی پرده نوشت و البته پیش از آن، به خواننده گرامی توجه داد، که به نظر نگارنده ، ادعای تبعیض در میان اقوام ایرانی و گله گذاری نماینده محترم مجلس شورای اسلامی، از آنچه ایشان نسپردن مدیریت های کلان و میانی کشور، به قوم مورد نظرشان نامیده اند و در نطق پیش از دستور افاضه فرموده اند، با آنچه آقایان اخیرالذکر، منتسب به اعراب خوزستانی، ماهها پیش، نسبت به مطالبات قانونی – و البته آن بخش از قانون که نقطه نظرشان را ظاهراً تامین می کرد –  مطرح می کردند، اگرچه ظاهراً تفاوت وجود دارد، اما هر دو حرف از یک جنس و یک سنخ هستند و هیچ گونه تفاوتی ندارند. بلکه می توان گفت دارای مشترکاتی هستند، از قبیل دلبستگی نداشتن به ایران و ایرانی و تاریخ و تمدن و فرهنگ این ملت و مملکت، که اساس و پایه و شالوده آن را زبان و ادبیات فارسی  تشکیل می دهد. در شرایطی که در این کشور و برخوردار از این تمدن و فرهنگ زندگی می کنند و از مواهب خدادادی  آن بهره مندند و در عین مدیون بودن به آن، نه تنها  تلاشی در ادای دین به آن ندارند، بلکه خواسته و ناخواسته و دانسته و ندانسته، در شیپور خود ساخته تفرق و جدایی این ملت از یکدیگر می دمند. و تلاش دارند تا در عین زندگی در سرزمین ایران، خود را از نظر فرهنگی و تاریخی ، موجودی مجزا نشان دهند و البته فراموش نمی کنند - در واقع و نفس الامر-  با تظاهر به ایرانی بودن، یا تظاهر به علاقه مندی به ایران، حساب خود را به عنوان قومی که هم ایرانی است و هم با اقوام دیگر ساکن در این سرزمین متفاوت است جدا کنند. به ضرورت و تاکیداً یادآوری می کنیم، که چنین حرف ها و اظهارات و مطالبی، جنبه های کاملاً شخصی و خصوصی و گروهی دارد و کمترین ارتباطی به توده های مردم و همگان  که اقوام مختلف ساکن در ایران را تشکیل می دهند ندارد. و آقایان تنها برای توجیه مطالبات شخصی خود، آن را به همگان منتسب می نمایندو مثال هایی هم اگر یاد کنیم به نظر می رسد نه تنها منافاتی با مورد بحث ندارد، بلکه عیناً در جهت تائید صحت مدعای ما است ، ملاحظه کنید! به هنگامی که صدام و عراقی ها پس از وقوع انقلاب  اسلامی و مشاهده از هم پاشیدگی دستگاههای اداری و اجرایی و بویژه نیروی نظامی  و با رویای تصرف سه روزه خوزستان، به میهن ما حمله ور شدند و درست در زمانی که فرزندان این ملت سرافراز، از گوشه و کنار آن و از همه اقوام گوناگون ساکن در آن، با داشتن تفنگی در دست و بدون وجود کمترین تجهیزات و امکانات جنگی، دلاورانه و فداکارانه  به مقابله با عراقی ها شتافتند، بودند کسانی از اعراب ساکن در خوزستان، که در پیشواز از لشکریان عراقی، اقدام به قربانی کردن گاو و گوسفند نمودند! آیا آنها نمایندگان اعراب خوزستانی بودند؟ مسلماً خیر! چه بسیاری از اعراب ساکن در خوزستان، آماج تهاجم وحشیانه عراقی ها قرار گرفته، دچار صدمات جبران ناپذیری گردیدند.و برخی نیز در دفاع از میهن ما در برابر عراقی ها حضور یافتند. آیا اشخاص مورد اشاره، همفکران همان هایی نبودند، که با گرایش های مشخص گروهی و حزبی، در ابتدای انقلاب و با تشکیل دسته و گروه و کانون و بزعم خویش در نمایندگی دیگران ، رویای تصرف بدواً خرمشهر و سپس و لابد بقیه خوزستان را در سر می پروراندند! و بالاخره اگر جلوتر برویم، در تاریخی نه چندان دور، همان هایی نبودند که در قیافه و هیئت شیخ خزعل و به مزدوری بریتانیای سابقاً کبیر!  رویای جداسازی خوزستان را از ایران، آن هم تحت عنوان (عربستان) می دیدند؟ آیا همه این اتفاقات ناخوشایند و آزار دهنده، باعث شده است که اقوام ایرانی  و حکومت های وقت، این حرکات را به حساب همه اعراب  ایرانی بگذارند و از آنها کین بخواهند؟ مسلماً رفتاری که دیده ایم خلاف چنین تصوری بوده و می باشد، نتیجه اینکه خود این ملت  بدرستی حساب گروهها و دسته جات کوچکی را که به رویای رسیدن به قدرت و ثروتی، دسته و گروه راه انداخته و به دروغ خود را نمایندگان اقوامی پنداشته  و اعلام می کنند و سعی در تفرق و جدایی این ملت دارند، از حساب اکثریت قریب به اتفاق اقوام مورد نظرشان، جدا کرده و می کنند. برگردیم به اظهارات آقای نماینده محترم مجلس شورای اسلامی ، این نماینده محترم، درست زمانی مطالبه سپردن  مدیریت های کلان در مملکت، به اقوام را می نماید ، که ظاهراٌ سیل مصیبت بار در گلستان؟ جاری ، و عده ای از هم میهنان عزیز ما را جان گرفته و بسیاری را هم داغدار نموده است.و در شرایطی که مبرم ترین و نزدیک ترین وظیفه ایشان، پرداختن به این مطلب بوده و می باشد، تو گویی اتفاقی که خاطر مبارکشان را آزرده سازد رخ نداده است! تنها نگران این است که گویا همفکرانش در مدیریت کلان مملکت حضور ندارند! زهی تاَسف! چنین رفتاری، چه چیزی جز مطالبه  منافع شخصی و گروهی را _ تحت پوشش ظاهری مطالبه قومی – به ذهن متبادر می سازد؟ از طرف دیگر ایشان ظاهراً خود را نه تنها نماینده قومی که به آن منتسب است، می داند، بلکه پا از حدود متعارف فراتر نهاده  و هر کسی را که احتمال می داده، در میان منتسبین به اقوام دیگر ایرانی، از سخنان ایشان خوشش آید، نیز مشمول  الطاف خویش قرار داده  است. اقوام دیگر مورد اشاره ایشان، به وی  اعطای نمایندگی کرده اند، تا از ناحیه آنها نیز سخن گفته و آنچه را هدف و خوشایند ایشان است،  به عنوان خواسته همگانی مطرح سازد؟ ایراد نشود، که هر نماینده ، ظاهراً نماینده همه افراد ملت  است، بسیار خوب! اما چگونه است که  آقای نماینده محترم ، در شرایطی که  تعدادی از هم میهنان ما، در اثر سیل مصیبت بار  جان باخته و تعداد زیاد دیگری نیز دچار  خسارات جبران ناپذیر گردیده اند، به این مطلب نپرداخته  است؟ و کوششی در جهت کاستن از درد و رنج بازماندگان  نمی کند؟ تا در نشریه ای نبینیم و نخوانیم، که با اتومبیل  وانت، نان خالی  برای توزیع میان  سیل زدگان برده ، و همانجا قیمت نان را از مزدم مصیبت زده مطالبه کرده اند؟ با راست و دروغ مطلب اخیر کاری نداریم، لیکن وظیفه نمایندگی ایشان  در چنین شرایط خطیری چیست؟ اظهار نگرانی از آنچه تبعیض میان قومیتها می نامد؟ در زمانی نزدیک به وقوع همین سیل، زلزله در برخی نقاط استانهای  همدان و قزوین رخ داد و عده ای از هم میهنان ما جان باخته، یا اموال خود را از دست دادند . و فصل پاییز و آرام آرام زمستان هم فرا خواهد رسید و معلوم نیست اقدامی ، و چه اقدامی برای تامین حداقل نیازمندی های بازماندگان صورت گرفته است؟ چرا به این ابتدایی ترین مشکلات مردم نپرداخته اید؟ شاید اینها بنظر مشکل نمی رسد و مشکل اساسی همان  عدم استفاده از  همفکران ایشان  در مدیریت کلان  و میانی کشور است؟

به نکته دیگری هم اشاره داشته باشیم و به همین اندازه بسنده کنیم ؛

دیده ایم که در میان هر دو گروهی که پیش از آن از آنها گفتگو شد، دین اسلام، به هنگام ضرورت ، به عنوان ابزاری مورد استفاده قرار می گیرد . مثل اینکه این نماینده  ضمن گله از نسپردن مدیریت کلان و امثالهم ، آن را اولاً تبعیض  اعلام و ثانیاً  دور از عدالت اسلامی  می داند.  نباید از ایشان بپرسیم ارتباط عدالت اسلامی، با خواسته های شخصی ایشان، از چه بابت است؟ و کلاً چگونه است که  وقتی پای منافع شخصی در میان است ، به یکباره ایدئولوژی  اسلام به مثابه ابزاری مورد استفاده قرار می گیرد؟ معنای عدالت که ظاهراً  روشن است و لابد اسلام هم برای همگی ما روشن. ببینید این آقای نماینده، چه می کوید؟ ایشان می گوید چون مدیریت فلان اداره را به همفکرانش نسپرده اند، عدالت اسلامی اجرا نشده است، یا از نظر دور مانده! عدالت اسلامی که معنایی است بسیار عام و بسیار دور از ذهنیات و آنچه این نماینده در ذهن خود بافته است ، ناگهان از معنایی  کاملاً آسمانی به  پایین ترین مراحل زمینی و مقید شدن در خواسته های شخصی  این آقا تنزل می یابد؟ دیگر چه باید گفت که نگفته باشیم جز اینکه محرومترین فرزندان  این مملکت، به هنگام ضرورت مردانه و دلاورانه و از جان گذشته، به میدان ها شتافته و در شرایطی که کمترین بهره ها را از مواهب این سرزمین برده اند ، بیشترین فداکاری های ممکن  را در راه آن نشان داده اند، و اگر خجالتی موجود باشد، کسانی را که بیشترین  استفاده ها را من غیر حق از این مواهب داشته و البته به هنگام وقوع خطرات، به کنج عافیت خزیده، یا از کشور بیرون رفته اند، خجالت داده اند! و اگر امیدی باشد که هست ، به همین فرزندان محروم و فداکار از همه اقوام  گوناگون ایرانی است، که به وقت ضرورزت پاسخی شایسته و بایسته ، به کسانی می دهند، که در عین مدیون بودن به این آب و خاک و بجای کوشش و تلاش در جهت نگهداری و یکپارچگی و اعتلای آن، تلاش دارند تا با باند بازی و گروه گرایی و فارغ از توجه به منافع ملی، منافع حقیر شخصی خویش را تحقق بخشند. و پایان سخن به قول فرزانه گرامی عزت الله فولادوند «ملت و سرزمین بلا دیده ما با آن گذشته  پرمصیبت و آفت به برکت فرهنگ  دیرین و  پیشینه مشترک و به یمن نفس زندگی  بخش فرزندان غیرت مندی چون فردوسی سترگ هنوز بر روی نقشه ی کره پر آشوب  و آسیب خاک نام و نشانی دارد و قدر و اعتباری» و خواهد داشت.

 

 

 

شماره 33 و 34 ماهنامه آیینه زندگی

آبان و آذر 81

پنبه زن (احمدعلی رستگاران)...
ما را در سایت پنبه زن (احمدعلی رستگاران) دنبال می کنید

برچسب : زمزمه,های,ناخوشایند,تفرقه,طلبی, نویسنده : panbezana بازدید : 223 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:06