‌ حکایت آیت‌الله‌زاده ما ، و دبیرِ کلیِ آشِ درهم ‌جوش!

ساخت وبلاگ

احمد علی رستگاران

1-سالیان متمادی پس از انقلاب سال 1357 ،  ایرانیانِ بسیاری با ترجیح ادامه زندگی در کشوری دیگر و به مصداقِ نتوان مرد به‌سختی که من اینجا زادم، ایران را ترک و مهاجرت، و در خارج، روزگار می‌گذرانند، و بی هیچ ادعایی  به زندگیِ عادی مشغول . در این میان کسانی از ایرانیان، به هر علت ناگزیر از مهاجرت بوده ، یا خود را ناگزیر از مهاجرت می‌دیده‌اند ، و این ها کسانی اند که اپوزیسیون حکومت شناخته می‌شوند. و در میان آنها ازچپِ چپ ،تا راستِ راست-چنانچه خود می گویند حضور دارند. برخی از این آدمها در طی تمامی سالهای گذشته در مسیر تلاش های سیاسی - درست یا نادرست-خود ، به حزب و اتحادیه سازی و امثالهم نیز مشغول بوده‌اند ، و البته چنانچه شاهد بوده ایم، بیشتر به یکدیگر می‌پرداخته‌اند، تا به تلاش‌های سیاسی‌ای که مدعی آن هستند. همین آغازِ کار باید حسابِ کسانی را که دل‌ در گرویِ این سرزمین و تاریخ و تمدن و فرهنگ و حفظ آن داشته‌اند و دارند و در طولِ تمامیِ سال‌های گذشته با کوشش‌های مستمر و مداوم و خستگی‌ناپذیر و با تکیه و تاکید بر ایران‌دوستی و حفظِ تمامیتِ ارضیِ ایران و یکپارچگی آن به کارِ فرهنگی پرداخته‌اند، از گروه اول جدا کرد. در میان گروه اول، تجزیه طلبانی حضور دارند که در طولِ سال‌های گذشته، ضمن تلاش‌هایِ تجزیه‌طلبانه، وانمود کرده اند که دغدغه‌شان پیگیریِ موضوعاتِ حقوقِ بشری و دموکراسی است. و اگر چه به دلالت تجربیاتی که مردم از رفتار آنها پیدا کرده‌اند، حنایشان دیگر رنگی ندارد، لیکن نباید از خطرِ احتمالِ تأثیرگذاریِ افکار و رفتارشان بر جوانانِ نوعاً بی تجربه و معمولاً کمتر آگاه از واقعیت‌هایِ تاریخیِ این کشور غافل شد .

2-اخیراً گروهی که خود را  شورایِ مدیریتِ گذار! معرفی، و از طریقِ بوق ‌وکرنایِ رسانه‌هایِ خارج از کشور به تبلیغِ خود می‌پردازند ، گردهمایی‌هایی داشته و به بیانِ نقطه نظراتِ خود پرداخته‌اند ؛ نگارندة این سطور با لحاظ اینکه اطلاع دقیقی از چند وچونِ گردهمایی هایِ مذکور و سخنران‌های آن ندارد، طبیعتاً ورودی هم در موضوع  نخواهد داشت . اما شخصی که یکی از چهره‌هایِ شاخصِ شورایِ مذکور است و با عنوانِ دبیرِکلیِ آن معرفی می‌شود، آیت‌الله‌زاده ای است که سابقه حزب سازی اش در ایرانِ خودمان ، به اندازه طولِ عمرِ نظامِ حاکم است و البته با تکیه بر مدعیات دینی و مذهبیِ حزبش و مترادف ِ مدعیاتِ نظامِ حاکم ، با تفاوت‌هایی. این آیت‌الله‌زاده محترم ،با حزبی مدعیِ ابتنای بر دین و مذهب آغاز، و اینک در گذرِ زمان و چنانچه خود ادعا می‌کند ، به سکولار دمکراسی رسیده است ، بسیار خوب! مبارک است ! ایرادی بر تغییر دیدگاه‌ها ، باورها و مواضع ایشان نیست. تقریباً همه انسان‌ها در طولِ عمرِ خود و به تبع تجربه‌اندوزی و پختگی ؟! با احتمال استحالة فکری و عقیدتی و باورها مواجهند . ادعا نمی‌کنیم، استحالة فکری و عقیدتی احتمالی آیت‌الله‌زاده، از نوع استحالة عقیدتیِ برادرانِ  توده ای تازه‌مسلمانی است، که قطع نظر از نان به نرخ روز خوردن، و پیروی بی چون و چرا از پند جهانشمول توجیه وسیله برای نیل به هدف ، به یمنِ آموزش‌ها و نفسِ معجز گون زندانبانانِ خویش، چنان دچار استحاله می‌شدند، که یکی مانند احسان طبری ،که گویا از معدود نظریه‌پردازانِ مارکسیست و از معروف‌ترین آنها بود ،یک شبه  تبدیل به مسلمانی دو آتشه می شد ، وچنان در مدح رهبران نظام و البته در نفی تمامی باورهایِ پیشین اش، که بیش از نیم قرن به آنها پایبند بوده  و متعصبانه در آموزش آنها به دیگران می‌کوشیده است، تردید نکرد، که آدمی مات و مبهوت می ماند، در مورد آیت‌الله‌زاده، شگفت‌زده نشده‌ایم! چون ایشان نه یک شبه، که ظاهراً در طول دهه هایِ عمر ،با تبدیل و تغییر باورهای نخستین به باورهایِ کنونی رسیده است ، ونمی‌پرسیم این چه سکولار دموکراتی ! است که با وصفِ استحاله از آدمی مقید به دین و مذهب به سکولار دمکراسی! وپس از گذشتن چهار دهه، هنوز هم در مقامِ  معرفی خود، از پیشوندِ «سید!» استفاده می کند! پیشوندی که بخودی ِ خود  دلالت بر تصورِ ایشان بر برتری خود نسبت به دیگران و بهره‌مندی از امتیازی در وجود مبارکشان دارد؟ و وقتی از پیشوند مذکور استفاده می‌کند ، می‌خواهد تشخیص ایشان از عوامِ کالانعام! ساده باشد و درعین‌حال تشخصِ خود را از جهتِ مذکور نسبت به دیگران یادآوری کند ، همه اینها به کنار! حضرتشان در شورایی که بر مسندِ دبیرِکلیِ آن جلوس فرموده‌اند ، به همراه دوستان تلاش کرده‌اند، چهره‌های شاخصی را که  بعنوان اپوزیسیون شناخته می‌شوند، به حضور و شرکت و عضویت در شورا جلب‌کنند. در تبلیغات نسبتاً گسترده چند هفته گذشته، با بعضی از کسانی که ظاهراً به شورا پیوسته اند و عضوی از آن به شمار می آیند، آشنا شده ایم . کسانی که نه تنها از نقطه نظر مرام و مسلک و مشی سیاسی تجانسی ندارند ،که در تعارضند . و اینکه توانسته اند چند ساعتی زیر  یک سقف همدیگر را تحمل کنند ، فقط محصول روحیات دمکراتیک! نیست ، که ناشی از این باور است که در این بازارِ شام ، سر هیچ کس با هر مرام و مسلکی، بدون کلاه نخواهد ماند . حکایت را کوتاه کنیم ، هر چند اساسنامه این باصطلاح شورا چنانچه می گویند -  مبتنی بر پرهیز از خشونت، و مبارزه مسالمت آمیز مدنی است ، اما کسانی را در میان خود دارند ، که اعلام مبارزه مسلحانه کرده ، و سابقه این رفتارشان به اندازه همه دهه های پس از انقلاب 57  است . و نمی پرسیم با چه کسی جنگیده ؟ یا قرار است بجنگند ؟ که وقتی می پرسند خانه خرس و بادیه مس؟! پاسخ می دهند، اینها نمایندگان احزاب مسلح نیستند ، بلکه به عنوان شخص حقیقی در شورا حضور دارند ! و جالب است توجه کنیم در میان اینها ، انحصار طلبان مدعیِ اصلاح طلبی هم حضور دارند ، که با فواصل زمانی بیش و کمی از کشور خارج شده اند ، و حالا از هیئت اصلاح طلبی به قامت اپوزیسیون ارتقاء یافته اند! قصدِ ورود در این مقوله را نداریم که اینها خود از کشور خارج شده اند ، یا بنا به مصلحتی خارجشان کرده اند؟! ولی یک نکته اساسی را نباید ناگفته گذاشت ، مدعیان اصلاح طلبی قریب به بیست و پنج سال است که با یک گام به پیش و چند گام به پس ، خلق الله را سرگرم، و رهبرشان، در پایان هشت سال به اصطلاح ریاست جمهوری ، خود را صرفاً تدارکاتچی معرفی می کرد.و در شرایطی که به هر علت حتّی ممنوع التصویر بوده ، با بیرون خزیدن از سوراخ، در رسانه ها و در حال تبلیغ خلق الله برای شرکت در انتخابات مشاهده می شود . به شورا بر گردیم ! این جماعتِ ظاهراً چند ده نفره که به تعدادشان تفاوت عقیده و نظر وجود دارد، شورایشان مصداق روشنی است از این بیت ابن دیلاق !    

  فی الجمله بدین صفاتِ بسیار                              چیزی است چو شلة قلمکار!

و چنانچه انتظار می رود و شاهد بوده ایم ، قریب به اتفاق این حضرات ، همزمان با ارائه نظرات ایران ستیزانه خود ، در حال تلاش برای پرده پوشی نیات خویش ،در قالب نسخه های عوام فریبانه دمکراسی و حقوق بشر، از نوعی اند، که ادعا می کنند، و وجه اشتراکشان گفتگو از خود مختاری، فدرالیسم و نسخه های دیگری که برای تجزیه ایران می پیچند ، آن هم به ادعای اینکه گویا ، اگر به هر قومی امکان خود مختاری و فدرالیسم و امثالهم بدهیم ایران حفظ خواهد شد ! و الاّ فلا ! لیکن با دمِ خروسِ بر آمده از زیر عبایشان که اقوام ایرانی را ملت و ملیت فلان و فلان می نامند چه کنیم ؟.  بی هیچ تعارفی از یاد نبریم، کسانی که اقوام گوناگون ایرانی را ملت خطاب می کنند ،دشمنان این آب و خاکند و مامور تلاش برای تجزیه آن، و اولین محصول ایران ستیزی های این جماعت ، چیزی نیست جز تخریب تلاش های آزادی خواهانه ای که در درون کشور و برای محقق کردن آرمان های حقوق بشری و توسط ملّت ایران صورت می گیرد. و نگران کردن این ملّت، نسبت به آینده ایران، و هر چند برخی آدم های ساده دل و ظاهراً دارای حسن نیّت هم به این آش در هم جوش پیوسته اند ، برای اینکه کمترین شبهه یا تردیدی در ایران ستیزی اکثریت این جماعت نداشته باشیم و بخود راه ندهیم، بهتر و بلکه لازم است نگاهی به بخشی از شبه بیانیه ای که دبیر کل شورا، یا همان آیت اله زادة حزب سازِ خودمان، ارائه داده، داشته باشیم . آنچه از بیانیه دیده ایم ما را بی اختیار به یاد آن ژنرال نقشه کشِ انگلیسی می اندازد که در پایان جنگ جهانی اول و با فرو پاشیدن امپراطوری عثمانی، با استفاده از قلم و کاغذ و خط کش، مستعمرات سابق امپراطوری عثمانی را به کشور های گوناگون تقسیم و هر یک را به شیخی سپرد، تا خود استعمار نو را در آنها بر پا کند . حضرت آیت اله زاده ما هم گویا دچار توهّم خود ژنرال بینی شده ،قلم و کاغذ برداشته و ایران ما را تقسیم ، یا به عبارت درست، تکه پاره کرده است، و در این جنونِ ناشی از  توهمات و تصوراتِ قدرت طلبانه و فرصت طلبانه ، چندان پیش رفته ،که خوزستان ما را هم با عنوانِ جعلی نام گذاری کرده است . اگر حضرتشان چنان سرگرم رتق و فتق امور ایران است ،که فرصت مطالعه تاریخ ندارد، دستِ کم به عنوان دبیر کلیِ این آش، و برای پرهیز از نشان دادن بی مایگیِ خود، می توانست به کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان، حاصل پژوهش های تاریخ نگار بزرگ ایران، احمد کسرویِ تبریزی مراجعه و آن را مطالعه کند، تا با تاریخ این سامان ، پیش از بذل و بخشش آن ، اندکی آشنا شود . این به اصطلاح اپوزیسیون خارج نشین ،گفته اند، نمایندگانی از ناحیه شورا به کشورهای دیگر و به ویژه همسایگان ایران برای گفتگو خواهند فرستاد . قوی ترین این کشورها، عربستانی است که چند سال است در مواجهه با حوثی هایِ یمن، مانندِ خرِ در گل مانده است و لابد اهل این شورا باید فهمیده باشند، در موقعیتی نیست، که امیدی به آن داشته باشند، و اگر امیدی باشد، به دلارهایی است که محتمل است از کیسه خارج کند، البته اگر آن شیردوشِ معروف، شیری باقی گذاشته باشد . شاید هم این آیت اله زاده، در رویاهایش، قدیسِ دیگری چون استالین می جوید؟و در رویایِ فرقه سازیِ دیگر،تا به کمک آید و وی را بر مسندِحکومتی بنشاند؟ و با فرض اینکه اندک مطالعه ای هم در احوالِ آن فرقه معروف و چگونگی پا گرفتن آن کرده باشد، لابد فراموش کرده پدرِ مهربانِ خلق ها ! یا همان استالینِ خودشان !! هنگامی که مطلوبِ خود را از اشغالِ ایران برآورده دید، بلافاصله گوشِ سید!جعفرِ پیشه وری، مامورش را گرفت و با پیچاندنِ آن، به وی فهماند موضوع از چه قرار است . و این عنوانِ افتخارآمیزِ پدرِ مهربانِ خلق ها  را،سید جعفر پیشه وری در نامه هایش به جانوری چون استالین می داد. و جالب است این هر دو نفری که خوابِ تجزیه کشور ما را دیده و می بینند،  از سادات صحیح النسب اند! یکی در کنارِ پدرِ مهربانِ خود آرمیده ، و دیگری در تلاشِ نسخه پیچی هایِ تجزیه طلبانه. و وجه اشتراک هر دو، کسبِ قدرت به هر شکل و از هر طریق ممکن، که سابقة این حزب وفرقه سازی را در تاریخِ معاصر داشته ایم. و گسیلِ مامورینی به ایران ،که همراه با ارتشِ اشغالگرِ پدرِ مهربان، هر یک  بساطِ خود را در گوشه ای از این کشور پهن، یکی با عنوان فرقه و دیگری جمهوریِ خود مختار! و زیر سایه که نه ، تحت فرمانِ استالین روزگار   میگذراندند. و البته که پدرِ مهربان، به محضِ تصورِ نیل به اهدافش، از اشغال ایران ، ارتشِ سرخ را از کشورمان خارج کرد، و سالها بعد امپراطوریِ فرقه و جمهوری خود مختارساز!!  با همه توانمندیها و ادّعاها  ، چنان از هم پاشید که نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان .

و سخنِ پایانیِ یک ایرانیِ دلبسته به ایران و ساکنِ آن و باورمند به دمکراسی، حقوق بشر و تساویِ حقوقِ آحادِ ملّت ایران ، نه خطاب به آیت اله زاده و همپالگی هایش ، به اپوزیسیونی که ظاهراً ایراندوست هستند و دارایِ حسنِ نیت و نه در پی مداخل ومواجب و بهره مندی از مواهبِ انتساب به اپوزیسیون!   

   امید وار بود آدمی به خیر کسان            مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان  

 

  

پنبه زن (احمدعلی رستگاران)...
ما را در سایت پنبه زن (احمدعلی رستگاران) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : panbezana بازدید : 163 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 10:00