آیا سیاست تنش زدایی مستلزم چشم پوشی از حقایق تاریخی و منافع ملی است؟!

ساخت وبلاگ

احمدعلی رستگاران

در اجلاس اخیر، و در پنجاه و هفتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در بیستم سپتامبر 2002 در نیویورک، رشید عبداله آل نعومی وزیر امور خارجه امارات متحده عربی، مطالبی اظهار و در ضمن آن از عبارت مجعول و ساختگی «خلیج عربی» به جای خلیج فارس استفاده و سه جزیره ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را متعلق به امارات اعلام، و ضمن اتخاذ عنوان مجعول فوق، به جای خلیج فارس، اظهار داشته، امنیت این منطقه نمی تواند جدا از همزیستی مسالمت آمیز جهانی وجود داشته باشد. و ازآن منظر از جمهوری اسلامی ایران خواسته است، سه جزیره اشغال شده!! به وسیله ایران را از طریق مذاکره، یا از طریق دادگاه عالی بین المللی واگذار کند. حسب شنیده ها شخصی که به نمایندگی از کشورمان در اجلاس حضور داشته، در پاسخ، اجمالاً سه جزیره را از جنبه تاریخی متعلق به ایران اعلام، بدون اینکه کلمه ای در مردود دانستن و تقبیح استفاده وزیر خارجه امارات از عنوان جعلی و ساختگی، به جای خلیج فارس بیان کرده باشد. این مطلب را داشته باشید تا مطلب دیگری هم بگوییم! در حاشیه همان اجلاس، وزیر امور خارجه کشورمان، با وزیر امور خارجه عراق (ناجی صبری) ملاقات و مذاکراتی داشته است، که به آن نیز خواهیم پرداخت. تا آنجا که نگارنده به خاطر می آورد، در اخبار معمول روزانه منتشره توسط رسانه های گروهی خویش و به ویژه صدا و سیما، مطلبی درباره اظهارات گستاخانه وزیر امور خارجه امارات نشنیده ایم. و طبیعتاً و به همان علت هیچگونه آگاهی نسبت به چگونگی پاسخ گویی نماینده کشورمان هم نداریم. لیکن قطع نظر از سوء مدیریت هایی که به هر علت و با هر منشاء در سیاست خارجی کشورمان اعمال شده و می شود، پرسش هایی پیش می آید، که پاسخ مناسب و شایسته خود را می طلبد. چند سالی است که درباره ابعاد مفید طرح و اجرای سیاست تنش زدایی با همگان، به ویژه با همسایگان عرب آن سوی خلیج فارس می شنویم، و پیرامون موفقیت های ناشی از سیاست مذکور داد سخن داده می شود. بحثی در ضرورت و فایده همزیستی مسالمت آمیز و گسترش ارتباطات دوستانه و صمیمانه با همگان، به ویژه با همسایگان آن سوی خلیج فارس نیست. به ویژه و تا آنجا که این ارتباطات بتواند موافق منافع ملی ما _ در معنای عام واژه_ بوده و آنها را تاَمین نماید. راستی نکند! معنا و مفهوم «منافع ملی» مانند برخی چیزهای دیگر در این کشور روشن نباشد؟ و میان آنچه از این واژه فهمیده می شود، و آنچه مورد عمل مسئولین امر است، تفاوت هایی وجود داشته باشد؟ که ناگزیر این احتمال به ذهن متبادر شود، که حضرات! منافع ملی  را بهتر تشخیص می دهند و یا مهمتر از آن، اساساً می دانند منافع ملی چیست؟ و چه روش هایی باید به منظور حفظ و گسترش آن به کار بست؟ و ما که از دور دستی بر آتش داریم، قادر به تشخیص این منافع نیستیم و نباید خود را وارد مقولاتی کنیم که ورود در آن در محدوده اختیارات و تخصص بزرگان قوم است؟! لیکن به ضرورت نگرانی های عمیقی که در شرایط حساس کنونی جهان، برای کشورمان احساس می کنیم، می توانیم در جهت روشن شدن مطلب پرسش هایی داشته باشیم، چه پرسش بجا و درست می تواند ما را به پاسخ درست رهنمون باشد. 

1- آیا نوع پاسخ نماینده کشورمان خودسرانه و به انتخاب ایشان بوده، یا نظر مقامات مافوق را منعکس می کرده است؟ و اصولاً موضع وزارت امور خارجه چه بوده و چیست؟ چه تا آنجایی که ما اطلاع داریم، بکار بردن واژه مجعول یا ناقص به جای خلیج فارس، در مجامع رسمی و عمومی، از گذشته های دور ملازمه با ترک محل توسط هیئت های نمایندگی ما که در جلسه بوده اند داشته. آیا این امر هنوز هم سیاست وزارت خارجه هست یا خیر؟ و اگر نیست چه سیاستی جایگزین آن شده است؟

2- نماینده کشورمان، در اجلاس ملل متحد، دارای آن میزان از حداقل تخصص علمی و تاریخی و اشراف به موضوعات بین المللی ، و مهمتر از همه، حقایق تاریخی هزاران ساله این بخش آسیا، که خاور میانه نامیده می شود بوده، تا پاسخی درخور و شایسته  به اظهارات وزیر خارجه امارات بدهد؟

3- چه کسی ایشان را به نمایندگی کشور گسیل داشته؟ وزیر خارجه؟ قدرت های خارج از وزارتخانه؟ بر اساس چه شایستگی هایی؟ چه تحصیلاتی؟ چه تخصصی؟ کدام اشراف به موضوعات جهانی؟ کدام آگاهی از حقایق تاریخی و منافع ملی؟

4- آیا نماینده کشورمان می دانسته است، که گام نخست در پاسخ به اظهارات گستاخانه وزیر خارجه امارات، رد قاطع و صریح عنوان جعلی اتخاذ شده توسط وی به جای عنوان صحیح خلیج فارس بوده است؟ و ضرورت جلب توجه شنوندگان حاضر، و به تبع آن جهانیان ، به اینکه این گوشه آبهای کره زمین، بر مبنای حقایق تاریخی هزاران ساله، خلیج فارس نامیده می شده و می شود. اگر اطلاع داشته، چرا پاسخ نداده است؟ و اگر آگاهی نداشته، چرا به نمایندگی کشورمان در اجلاس حضور داشته؟اگر مسئولین وزارت خارجه، شخص بی اطلاع، یا بی مسئولیتی را به نمایندگی منصوب کرده اند،عملی نابخشودنی، نسبت به این کشور و این ملت مرتکب شده اند. اگر انتصاب شخص مذکور به آنها توصیه و تحمیل شده باشد، حداقل کاری که می توانستند در جهت انجام صادقانه و صحیح وظایف و تکالیف خویش در برابر کشور و ملت ایران انجام دهند، این بود که اساتید و متخصصین حقوق و روابط بین المللی و تاریخ را به همراهی وی گسیل نمایند، تا به هنگام ضرورت، با بهره وری از مشورت متخصصین مذکور ، امکان دفاع از حقایق تاریخی و منافع ملی، به نحو شایسته ای فراهم آید.مگر در مجموعه نمایندگی ایران در سازمان ملل، اشخاص واجد صلاحیت حضور ندارند، تا در مواردی چنین به نمایندگی کشورمان حاضر شوند، و اگر واجدین صلاحیت در آن نمایندگی حضور ندارند، هیئت نمایندگی برای چه کاری مستقر شده و به چه کاری مشغول است؟ شاید این کاستی ها و عدم انجام وظایف و مسئولیت پذیر نبودن، در مواردی چنین روشن، گوشه ای از سیاست تنش زدایی باشد و ما از آن اطلاع نداریم! اگر سیاست تنش زدایی در راستای حفظ و گسترش منافع ملی اعمال می شود، می توانیم بپرسیم، در شرایطی که رژیم جنایت پیشه عراق ، اتفاقی جهانی در محکومیت خود دارد، و هیچکس حتی اعراب روی خوش به مسئولین این رژیم نشان نمی دهند، و اگر علیه و در مخالفت با آن سخنی نگویند، حداقل از آن تبری می جویند، چه ضرورتی از منافع ملی  و از چه جنبه و جهاتی موجب شده، که وزیر خارجه کشورمان، در اجلاس جهانی، با وزیر خارجه عراق به گفتگو بنشیند و بنا بوده چه منفعتی _در سطح ملی_ از این گفتگو و در شرایط لشگر کشی قریب الوقوع به عراق و برای سرنگونی رژیم آن، حاصل آید؟ و مذاکره در این سطح، و در این زمان، و در اجلاس جهانی، در بر دارنده کدام جنبه از منافع ملی ما است؟ این در وضعیتی است، که در همین روزها مواجه با اظهارات صریح یکی از مسئولین بلند پایه این رژیم    (گویا عزت ابراهیم) درباره آنچه (دشمنی و نفرت تاریخی) بین ایران و اعراب_نه تنها عراق_ نامیده شده، هستیم. و بر مبنای واقعیت های موجود ، شاید چندان سخن بی ربطی هم نگفته باشد.چه در جریان جنگ تحمیلی هشت ساله شاهد بودیم، که تقریباً همگی اعراب ، از جمله و به ویژه امارات عربی متحده،  با در اختیار قرار دادن تمامی امکانات ، به خصوص امکانات مالی خویش ، بی هیچ پرده پوشی از عراق حمایت کردند. به هر حال این اظهارات، در شرایط کنونی، به اندازه ای دور از ذهن و عقل سلیم بوده، که در یکی از روزنامه ها اشاره شده، (فلان آدم! که گویا مست بوده!) چنین حرف هایی زده است. در حالیکه این حرفها در جای دیگری، هم توسط همان آدم؟ مست تکرار شده است! فراموش کرده اید، که این رژیم، با تحمیل جنگی به کشور ما، صدها هزار نفر از فرزندان  این مرز و بوم را به خاک و خون کشید، و خسارات اقتصادی جبران ناپذیری به کشور ما وارد آورد؟چگونه منافعی_در سطح ملی_ اقتضای ارتباط و مذاکره با نمایندگان آن را دارد؟ آن هم در شرایط حساس حمله قریب الوقوع به آن و محکومیت تقریباً همگانی جهانی؟ آیا بنا است سرنوشت این کشور را به رژیم عراق پیوند بزنیم؟ فراموش کرده اید، دهها سال است، عراقی ها مزاحمت های جا و بی جا و فراوانی برای کشور ما داشته ، و به واقع منافع ملی ما را تهدید، و سعی در تحریف حقایق تاریخی، مانند خلیج فارس داشته اند؟ و هرگاه در خود، قدرتی برای مقابله با کشور ما احساس کرده اند، تردیدی در حمله به ما نداشته اند؟ نمونه روشن آن، جنگی که پیرو لغو یک جانبه قرارداد 1975 الجزایر به ما تحمیل کردند.و علت آن تصوری بود که از ضعف و از هم پاشیدگی نیروی نظامی ما داشتند، و پشتگرمی به برخی دوستان و حامیان گذشته و دشمنان کنونی!0-. .

جنگی که نه تنها اکنون، بلکه معلوم نیست، چه زمانی از تبعات ناگوار آن رهایی خواهیم یافت. بنابر این به نظر می رسد، نه تنها هیچ گونه ضرورتی برای مذاکره با مسئولین آن رژیم وجود ندارد، بلکه کمترین منفعت ملی هم از چنین ارتباطی متصور نیست.پرسش های فوق را هم تسری بدهید به موضوع ورود ناجی صبری به کشورمان و پذیرفتن وی، توسط بالاترین مقامات کشور، که شاید ارتباطی با سیاست تنش زدایی نداشته باشد و شاید هم گوشه ای از اجرای این سیاست است و ما از آن بی خبریم! و در جای خود باید به آن پرداخت. به هر تقدیر خلیج فارس، همیشه خلیج فارس بوده و خواهد بود. و بهتر است، و بلکه تکلیفی است، بر عهده متولیان سیاست خارجی، که کسانی را به نمایندگی کشور به چنین مجامعی اعزام دارند، که حداقل توانایی های لازم و دانش و اطلاع _از هر جهت_ برای پاسخ گویی شایسته، به چنین اظهاراتی داشته باشند، و بدانند، ندادن پاسخ قاطع به چنین جعلیاتی در حقایق تاریخی، چگونه می تواند احتمال جا افتادن آن و تحریف حقیقتی تاریخی و مشوب کردن اذهان دیگران را فراهم آورد. و محض اطلاع وزیر خارجه امارات متحده عربی، از حقایق تاریخی، ایشان را ارجاع می دهیم، به مطالعه متون کهن و نقشه های تهیه شده در خصوص مورد، که همه جا به صراحت عنوان « خلیج فارس» آمده است، و این متون و نقشه ها را نیز لازم نیست از منابع ایرانی تهیه کنند، بلکه بهتر است به منابع تهیه شده توسط اعراب، منجمله عراق،مصر، لبنان و کشورهای عربی دیگر مراجعه، تا دریابند، این گوشه آبی دنیا، همیشه خلیج فارس بوده است. و از تکرار واژه مجعول یا ناقص، به جای خلیج فارس بپرهیزند.

منباب نمونه از نقشه های زیر می توانند استفاده کنند:

1- خلیج فارس. در نفشه دنیای اسلام، در زمان مرگ عمربن الخطاب خلیفه دوم. کتاب تاریخ اعراب. دکتر فیلیپ هیته. ترجمه عربی انیس فریجه. منتشر شده در سال 1969 میلادی بیروت

2- خلیج فارس در نقشه کشورهای مسلمان. صبحی عبدالکریم از

THE COLUMBIA VikiNG _ DESK _ ENCYCLO PEDIA

ترجمه محمد شفیق غربال به عربی. انتشارات فرانکلین. سال 1965 قاهره

3- دریای فارس (خلیج فارس)  در نقشه کشورهای جنوب غربی آسیا، در زمان خلفای عباسی و نقشه فارس و کرمان( سرزمین های شرقی خلفا ) ترجمه عربی توسط جی آوارد و بی فرانسیس. چاپ شده توسط خانه ار رَبِطا سال 1945 بغداد

4- دریای فارس(خلیج فارس) در نقشه دولت های پارسی و فتوحات عرب. کتاب تاریخ سیاسی اسلام، دکتر اچ _ ابراهیم حسن. چاپ اول به وسیله خانه نشر حجازی سال 1935 قاهره

5- دریای فارس (خلیج فارس) در نقشه پیروزی های مسلمانان در آسیا و نقشه بخش اداری ایران در زمان خلفای عباسی . از نخستین اطلس تاریخی اسلام. متن عربی استاد شیخ محمد مختار یونس قاهره 1922

6- خلیج فارس در نقشه های محل های باستانی عراق، منتشره به وسیله دولت عراق. بغداد 1929

و بسیاری متون و نقشه های دیگر که به عنوان مشتی از خروار به نمونه های پیش اشاره شد. و البته خود، امکان دسترسی به منابع بی شمار عربی و غیر عربی دیگری را دارند. و می توانند به آنها مراجعه نمایند.البته اگر تمایلی به تصحیح اشتباهات خویش داشته باشند، که بعید به نظر می رسد. و اعمال اغراض سیاسی و تلاش برای تحریف واقعیات تاریخی ، در چنین اظهاراتی به روشنی پیداست. و همانطور که گفته شد وظیفه متولیان سیاست خارجی ما است، که با چنین تلاش هایی با شدت و بدون کمترین چشم پوشی برخورد نمایند. زیرا آنها با اتخاذ عنوان نمایندگی این ملت، کمترین وظیفه ای که بر عهده دارند، انعکاس خواسته ها، تمایلات، اعتقادات، باورهای ملت ایران است، نسبت به چنین موضوعاتی و البته تاکید بر حقایق تاریخی و انعکاس منافع ملی.

و سخن آخر اینکه آیا حفظ تمامیت ارضی و منافع ملی ما، سیاست اصولی وزارت خارجه هست یا خیر؟ و آیا سیاست حفظ تمامیت ارضی کشور و منافع ملی آن – در تمام جهات_ مقدم بر سیاست تنش زدایی مقطعی می باشد یا خیر؟ و در چنین صورتی، دعوت مسئولان امارات به مذاکره و گفتگوی منطقی! پیرامون سه جزیره ایرانی، به چه مناسبت و با چه مبنا و موازینی صورت می گیرد؟ در چه زمینه ای می توان به گفتگو با دیگران، در مورد خاک این کشور نشست؟ نفس دعوت امارات به مذاکره، ایراد خدشه به مالکیت کشور ما بر سه جزیره ایرانی نیست؟ احتمال نمی دهید دعوت مسئولین شبه کشور امارات، به مذاکره در مورد بخشی از سرزمین ما، موجبات تجری و گستاخی آنها را فراهم آورده باشد؟ آیا امکان دارد، برای پیشبرد سیاست تنش زدایی، بر سر خانه و بخشی از سرزمینمان با دیگران و در این مورد خاص با امارات، به گفتگو بنشینیم؟ ملت ایران چنین طرز تفکرات و اعمال و رفتاری را به هر بهانه و عنوان _ولو تنش زدایی_ غیر قابل قبول دانسته و مردود می شمارد. و کسانیکه بیگانگان را دعوت به مذاکره در مورد حقوق و منافع ملی ما نموده، یا با آنها در این مورد به گفتگو بنشینند هرگز نخواهد بخشید.

                                 در خانه اگر کس است یک حرف بس است

 

آبان و آذر 1381 شماره سی و سوم و سی و چهارم ماهنامه آیینه زندگی

پنبه زن (احمدعلی رستگاران)...
ما را در سایت پنبه زن (احمدعلی رستگاران) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : panbezana بازدید : 226 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 19:29