آب در هاون کوبیدن

ساخت وبلاگ

 

احمدعلي رستگاران

در شماره 4859 مورخ  93/5/18روزنامه ايران ورزشی، با مطلب «هيزم تر علي دائی» ، بعنوان سرمقاله روبرو شديم. نويسنده مطلب در تلاشی مشابه آنچه آسمان و ريسمان بهم بافتن را تداعی مي كند، كوشش كرده، رفتار و عملكرد غيرقابل قبول دائی را در هر دو زمينه اخلاقی و ورزشی توجيه و او را از تبعات چنان رفتاری تبرئه كند؟ براي اينكه پاسخ بايسته ای به آنچه تحت عنوان سرمقاله، وقت خواننده را هدر داده، بدهيم، بايد بخش های گوناگون آن را تجزيه و سپس در اندازه حوصله خواننده و گنجايش صفحات روزنامه، به آن بپردازيم

. اولاً: شاَن نزول سرمقاله! چنانچه پيداست، تلاشی است - البته از مصاديق آب در هاون كوبيدن- براي پاسخ گوئي و بي رنگ كردن مقاله فوق العاده جالب توجه پيام يونسي پور، ورزشی نويس روزنامه مذكور، كه حق مطلب را بي رو در بايستی و چنانكه بايد و شايد، نسبت به علي دائي ادا كرده است.

 ثانياً: سرمقاله نويس، از «فلسفه فوتبال» و «تحول تاريخي» آن نوشته، ليكن ضرورتي نديده كه خواننده مطلب را - ولو اجمالاً- در مورد فلسفه و تحول مذكور! توجيه كند، تا هم او و هم كارشناسان فوتبال بدانند و ياد بگيرند، ايهاالناس! غرض از چنان تشبثاتي، توجيه عملكرد غيرقابل توجيه علي دائی در دو بازي ابتدائي ليگ و در كل نيست، بلكه مي خواهد، به خلق اله بياموزد گفتگو از فلسفه فوتبال است، و نه توجيه فلسفه بزك نمير بهار مياد !

ثالثاً: نوشته است، در مورد «معروف بودن و محبوب نبودن علي دائی» جعل مفهوم شده است! ديگر كم لطفي مي فرمائيد! چنان نبوده است. بلكه آنقدر محبوب است كه طي سالهاي گذشته و در اكثريت قريب باتفاق استاديوم هاي فوتبال شهرهاي مختلف كشور، تماشاگران از وي درخواست اجراي حركات موزون! مي كردند، يا بعضاً علاقه خود به ايشان را با هو كردن نشان مي دادند، چنانكه علي دائی براي سپاسگزاري، نه فقط تماشاگران كه هواداران پرسپوليس را بي فرهنگ خطاب مي كرد. خواب تشريف داريد؟! يا خودتان را به خواب زده ايد؟ اگر ميخواهيد بدانيد علت محبوبيت فوق العاده ايشان بين هواداران پرسپوليس و ساير تماشاگران چيست، مي توانيد به همان عملكرد ايشان طي تمامي سالهاي گذشته نگاه كنيد. هر جا فرصتي فراهم شده، وي را براي استفاده، سر صف ديده ايم. هر جا موقعيتي براي خوردن نان به نرخ روز بوجود آمده، ايشان را آماده و حاضر ديده ايم. رفتاري كه علي دائی با برخي بازيكنان محبوب و دوست داشتني هواداران پرسپوليس داشته و شدت حقد و حسدي كه نسبت به محبوبيت آنها از خود نشان داده، و راندن آنها از تيم مورد علاقه مردم، يكي از دلایل محبوبيت دائی است. علي دائی يك فرد نيست، بلكه يك جريان است. جريان فرصت طلبي و نان به نرخ روز خوردن. جرياني كه از اوضاع آشفته فوتبال و رد و بدل شدن ارقام نجومي آن، و سررشته داري ناشايستگان، سهم خود را ميخواهد و مي برد. و با نزديك كردن و وصل خود به حوزه قدرت، از كف باكفايت فرصت طلبان مدعي اصلاح طلبي، مدال شجاعت هم مي گيرد!  براي اينكه بدانيد ايشان چقدر محبوب است و چرا محبوب است؟ شما را به خواندن مطلب مختصري كه نگارنده همين سطرها و اتفاقاً با عنوان «چرا دائی محبوب نيست» در سال 1383 يعني ده سال پيش نوشته، و در شماره هاي 222 و 223 روزهاي دوم و سوم آذرماه 83 روزنامه زمان، درج شده، ارجاع ميدهم، كه در آن برخي علل محبوبيت وي را برشمرده ام.  

رابعا: سرمقاله نويس! گفتگو از قرارداد بالای دوميليارد توماني دائی را نشانه «آشفتگي فكري» منتقدان مي داند، و چون به دلالت مندرجات نوشته اش، متوجه است كه دايی ارزش چنان مبلغي را ندارد، به شبه استدلالاتی پرداخته، كه حاكي از خالي بودن چنته ايشان است، از قبيل اينكه تقاضا براي دائی آنقدر زياد است كه وي موفق به انعقاد قرارداد چند ميلياردي مي شود، براي اينكه پاي چوبين چنان استدلالي را نشان دهيم، كافي است توجه كنيم، چه كسي يا چه جرياني متقاضي انعقاد قرارداد با دائی بوده است؟ مديرعاملي كه نه چيزي از فوتبال مي فهميد، و نه سابقه اي در ورزش داشت، و فقط بعلت وابستگي به كانون قدرت، امكان حضور در پرسپوليس را پيدا كرده بود، اينكه چنان مديرعاملي! قراردادي آنگونه گزاف، با دائی منعقد كرده و قرارداد سه ساله و غيرقابل فسخ است، و هر سال هم بايد درصدي به مبلغ آن اضافه شود، بنظر سرمقاله نويس، از نشانه هاي ارزش علي دائی است! در تمامي مدت حضور آن مديرعامل، از يك طرف مواجه با مصاحبه ها و لودگي هاي هر روزه  وي و از طرف ديگر هوچي گري هاي علي دايی بوديم. همان كه از دقيقه يك بازي تا دقيقه نود، مشغول اعتراض كردن به داور، كمك داور، و زمين و زمان است، تا ناتواني هاي فني خود را توجيه كند وگرنه چه معنا دارد، از همان نخستين بازي، حرف از اعتراض به داور بزند؟ بدون اينكه كمترين موردي براي اعتراض وجود داشته باشد؟ ورود كارشناسان به قرارداد ميلياردي دائی را هواداران ساده تيم هم دارند، آنها كه اعتراض خود به ناتواني علي دائی در امر مربي گري را با اشاره به مبلغ قرارداد او نشان داده اند، و از تلويزيون ديده ايم...

براي پي بردن به روحيه فرصت طلبي و ابن الوقت بودن وی، چه دليلي روشن تر از اينكه در آشفته بازار فوتبال، چون ميدانسته و ميداند كه تقريباً هيچ كس بر مبناي شايستگي صاحب منصب نشده - و از جمله مصاديق روشن آن مديرعامل سابق تيم است -  وي را وادار به امضای قراردادی ميلياردی، آنهم به مدت سه سال ميكند، تا حاشيه امنيتي سه ساله براي خود فراهم كند، و بيخ ريش باشگاه بماند! وگرنه خود بهتر ميداند، در شرايطي كه مربيانی به مراتب بهتر و شايسته تر از او - اگر وي را با اغماض داراي شايستگی بدانيم- فقط چند صد ميليون تومان گرفته اند و مي گيرند؟ وي نه تنها ارزش ميلياردی؟ بلكه بدلالت ناتوانی اش در بازی گرفتن از بازيكنان، و بازی های كسالت آور تيم، ارزش همان چند صد ميليون را هم ندارد.  

خامساً: سرمقاله نويس! از اهميت جايگاه جهاني! دائی در فوتبال نوشته و شدت آن اهميت- از نقطه نظر نويسنده- چنان است، كه از امكان «تحقيق مستقل» درباره جايگاه وی مي نويسد!  سرمقاله مورد بحث دفاع احساسي والبته ناشي از آشفتگي فكری ای است كه نويسنده به آن دچار است، ليكن آن را به منتقدان دائی نسبت ميدهد اين گونه تلاش براي دفاع از كردار و گفتار آدمي كه قطع نظر از ناتوانی هايش در حرفه مربي گری، به لحاظ نوع رفتار و گفتارش محبوب هم نيست؛ در بهترين حالت قابل تصور، ناشي از علایق شخصی نويسنده مطلب به علي دائی است ولاغیر.  

سادساً: سرمقاله نويس! از اينكه باشگاه به درستی باشگاه دائی و برادران و دوستان ناميده شده، گله و اظهار نگرانی فرموده اند! اگر غير از اين است، به مردم نشان دهيد برادر يا دوستان دايی با كدام كارنامه درخشان مربي گری امكان حضور در پرسپوليس و دريافت های چند صد ميليونی پيدا كرده اند؟ كدام بازي قابل تحملی را از مجموعه ای كه تيم ناميده مي شود ديده ايم؟ بازی زيبای تيمي پيش كش!

سابعاً: و بالاخره خجالت آور اينكه مسئولان باشگاه ورزشي دائی و نزديكان، براي اينكه از حقيقت بي كفايتی مربی و مسئولين باشگاه بكاهند و ذهن هواداران، را بزعم باطل خويش، به سمت ديگری غير از مشكل اصلی- كه همان بي كفايتی سرمربی و برادران و دوستان است- سوق دهند، از حضور برخي بازيكنان جوان فولاد، به ادعاي استفاده از كارت معافيت جعلی؟ شكايت كرده اند. شايد فرجی حاصل شود، و حالا كه در ميدان فوتبال فاقد شايستگی تيمی براي برد هستند. با هوچی گری فدراسيون فوتبال را وادارند كه بازی را برخلاف جريان آن كه تسلط جوانان فولاد بر توپ و ميدان و پيروزی آنها بر تيم دائی و دوستان بوده سه بر صفر به نفع حضرات اجل اعلام كنند! و اگر به سرمقاله نويس برنخورد نگارنده اين سطرها هم تيم دائی و نزديكان را پرسپوليس نمی داند و نمي شناسد. سرمقاله نويس محترم! بنظر شما اين تيم پرسپوليس است؟ همان تيم محبوب و زلزله ای كه مي شناختيم و از بازی های زيبا و هجومي اش لذت مي برديم؟ اصلاً اين تيم است؟

29 مرداد و 1 شهریور 1393 – شماره های 2827 و 2828 روزنامه زمان

پنبه زن (احمدعلی رستگاران)...
ما را در سایت پنبه زن (احمدعلی رستگاران) دنبال می کنید

برچسب : آب در هاون کوبیدن,آب در هاون کوبیدن به انگلیسی,آب در هاون کوبیدن کنایه از چیست,آب در هاون کوبیدن است,آب در هاون کوبیدن است وقتی,آب در هاون کوبیدن یعنی چه؟,آب تو هاون کوبیدن,آب در هاون كوبيدن,معنی آب در هاون کوبیدن,کنایه آب در هاون کوبیدن, نویسنده : panbezana بازدید : 270 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 8:38